- گره ناک (گِ رِهْ)
گره دار. دارای گره:
چون رشتۀ جان شو از گره پاک
چون رشتۀ تب مشو گره ناک.
نظامی.
رجوع به گره مند شود
چون رشتۀ جان شو از گره پاک
چون رشتۀ تب مشو گره ناک.
نظامی.
رجوع به گره مند شود
معنی گره ناک - جستجوی لغت در جدول جو
- گره ناک
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، باکی، اشک باران، اشک ریز، گرینده، اشک بار، اشک فشان، گریه مند، گریه گر
(گِرْ یَ / یِ)
لغت نامه دهخدا
گریان. در حال گریه:
بجای تخم جواری فشاند دانۀ اشک
چو دست بر مژۀ گریه ناک زد دهقان.
ملاطغرا (از آنندراج).
دگر از ره مستیم گریه ناک
نیم آگه از گریۀ خود چو تاک.
ملاطغرا (از آنندراج).
بادا لبان دولت کلی بخنده در
از کلک گریه ناکت و از دیدۀ ترش.
دقایقی مروزی
بجای تخم جواری فشاند دانۀ اشک
چو دست بر مژۀ گریه ناک زد دهقان.
ملاطغرا (از آنندراج).
دگر از ره مستیم گریه ناک
نیم آگه از گریۀ خود چو تاک.
ملاطغرا (از آنندراج).
بادا لبان دولت کلی بخنده در
از کلک گریه ناکت و از دیدۀ ترش.
دقایقی مروزی
چیزی پر گره، پر از گره، زلف در هم پیچیده: مشاطه زد بگره زار طره ات ناخن عجب که عقده دل وا شود باسانی. (ملاطغرا)
کسی که گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در کار ایجاد کند، سازنده دگمه دگمه ساز
آلوده بفضله آدمی: (پاکی و پلیدی کردی آنگه بر... کسی که بد ککه ناک)، (سوزنی)
گریان گرینده: بادالبان دولت کلی بخنده در از کلک گریه ناکت و از دیده ترش. (دقایقی مروزی)
